عاقر
لغت نامه دهخدا
عاقر. [ ق ِ ] ( اِخ ) ریگزاری است در منازل جریرالشاعر، و بعضی گویند عاقر ریگ های بزرگ را گویند. ( معجم البلدان ).
فرهنگ فارسی
ریگزاریست در منازل جریر الشاعر و بعضی گویند عاقر ریک های بزرگ را گویند .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی عَاقِرٌ: نازا
ریشه کلمه:
عقر (۸ بار)
«عاقِر» در اصل از واژه «عقر» به معنای «ریشه و اساس» یا به معنای «حبس» است، و این که به زنان نازا «عاقر» می گویند، به خاطر آن است که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده، یا این که تولد فرزند در آنها محبوس شده است.
ریشه کلمه:
عقر (۸ بار)
«عاقِر» در اصل از واژه «عقر» به معنای «ریشه و اساس» یا به معنای «حبس» است، و این که به زنان نازا «عاقر» می گویند، به خاطر آن است که کار آنها از نظر فرزند به پایان رسیده، یا این که تولد فرزند در آنها محبوس شده است.
wikialkb: عَاقِر
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:عقرون
wikijoo: عاقر
پیشنهاد کاربران
قسرکُس ؛ ناسزائی است که بزنان گویند یعنی زنی که فرزند نتواند آوردن