بدانسته بودم همه پیش ازین
که عاصی بخواهد شد او همچنین.
فردوسی.
چون کند سی ساله عاصی را عذاب جاودان این چنین حکم و قضای ایزد دادار نیست.
ناصرخسرو.
عاصیان از گناه توبه کنندعارفان از عبادت استغفار.
سعدی ( گلستان ).
عاصی که دست بخدا بردارد به از عابدی که کبر در سر دارد. ( گلستان ).|| ( اِ ) رگی که خون آن نایستد. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). || کره شتر که دنبال مادر خود نرود و از او بی نیاز باشد. ج ، عَواصی. ( اقرب الموارد ) ( ناظم الاطباء ). || در اصطلاح اطباء معده ای که اثر مسهل نپذیرد. || ابر سیاه که بارش نکند. ( از غیاث اللغات ).
عاصی. ( اِخ ) شیخ محمد حسن بن شیخ محمد رفیع رشتی اصفهانی ، متخلص به عاصی. از دانشمندان قرن سیزدهم هجری بود و از آثار اوست : جامع المصائب و وسیلة النجاة. ( ریحانة الادب ج 3 ص 49 ). و رجوع به الذریعه ج 5 ص 70 شود.
عاصی. ( اِخ ) نام نهر حماة و حمص است معروف به میماس که از دریاچه قدس سرچشمه میگیرد و به دریاچه انطاکیه میریزد. ( از معجم البلدان ص 96 ).