عاص

/~As/

لغت نامه دهخدا

عاص. [ صِن ْ ] ( ع ص ) عاصی. نافرمان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

عاص. ( اِخ ) رودباری است در میان حرمین. ( منتهی الارب ). و یاقوت آرد: عاص و عویص دو رودبارند میان مکه و مدینه. رجوع به معجم البلدان شود.

عاص. ( اِخ ) بطنی است از عمروبن مازن از غسان از عشام از ازد از قحطانیه. ( معجم قبائل العرب ).

عاص. ( اِخ ) ابن امیه. بطنی است از قریش عدنانیه معروف به ابی العاص. ( معجم قبائل العرب ).

عاص. ( اِخ ) ابن واثل سهمی پدر عمرو. ( معجم قبائل العرب ).

عاص. ( اِخ ) ابن هشام. ابوالبختری عاص بن هشام بن خالد المخزومی از قریش و یکی از بزرگان و دلیران عرب جاهلیت و برادر ابوجهل است که اسلام را درک کرد و هم اوست که مردم را از گرویدن به حضرت رسول باز میداشت و سرانجام در جنگ بدر به سال دوم هجری به قتل رسید. ( الاعلام زرکلی ).

فرهنگ فارسی

ابن هشام ابوالبختری عاص بن هشام بن خالد المخزومی از قریش و یکی از بزرگان و دلیران عرب جاهلیت و برادر ابوجهل است که اسلام را ترک کرد .

واژه نامه بختیاریکا

عاصی؛ واژه ای عربیست که در لغت به معنی گناهکار است. اما مورد استفاده به معنی بی تحمل؛ به تنگ آمده
فقیر

پیشنهاد کاربران

بپرس