عاش
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
امرارمعاش میکرد یعنی زندگانی دنیارا با زندگی خود مرور میکرد محتاج کسی نبود ولی همان مرور کردن زندگی بهترین معنی برای این واژه است حقوق کارمندان زمان شاه و دهه اول انقلاب چون جنگ بود درحدامرارمعاش بود.
اَلسَّلاَمُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَظْلُومُ الشَّهِیدُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی عِشْتَ سَعِیداً وَ قُتِلْتَ مَظْلُوماً شَهِیداً ( از زیارت امام حسین علیه السلام در عید فطر و قربان )
سلام بر تو ای مظلوم شهید پدر و مادرم به فدایت، خوشبخت زندگی کردی، و مظلوم و شهید کشته شدی.
... [مشاهده متن کامل]
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مُتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً ( از زیارت اربعین )
شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی، خوشبخت زیستی، و ستوده درگذشتی، و از دنیا رفتی گم گشته و مظلوم و شهید.
یا مَوْلاى بِذِکْرِکَ عاشَ قَلبی وَ بِمُناجاتِکَ بَرَّدْتُ اَلَمَ الْخَوْفِ عَنّی. ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
اى مولاى من، تنها به "یاد" تو دلم "زنده" است و با مناجات تو، درد ترس ( فراق ) را در خود تسکین می دهم.
عاش: زندگی کرد، � زندگی، زنده.
برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه عاش می توان از این ضرب المثل بهره برد که می گوید: وصف العیش نصف العیش یعنی ذکر و یاد خوشی نصف خوشی است. مثلا با اغماض می توان این جوری گفت که ای مولای من، به یاد تو دلم خوش است، و دلی که خوش است در واقع زنده است. البته از معانی دیگر عیش زندگانی و زندگی است.
عَاشَ هم خانواده کلمات عَیْشًا، عِیشَةً، مَعَاشًا، مَعِیشًا و مَعِیشَةً می باشد.
عَاشَ : اولین صیغه فعل ماضی از ریشه ی عیش .
در ضمن� عَاشَ با عَاشِ فرق می کند چراکه عَاشَ، اولین صیغه فعل ماضی است اما عَاشِ فعل امر برای ضمیر ( أنتَ ) است.
سلام بر تو ای مظلوم شهید پدر و مادرم به فدایت، خوشبخت زندگی کردی، و مظلوم و شهید کشته شدی.
... [مشاهده متن کامل]
أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللَّهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیداً وَ مَضَیْتَ حَمِیداً وَ مُتَّ فَقِیداً مَظْلُوماً شَهِیداً ( از زیارت اربعین )
شهادت می دهم که تو امین خدا و فرزند امین اویی، خوشبخت زیستی، و ستوده درگذشتی، و از دنیا رفتی گم گشته و مظلوم و شهید.
یا مَوْلاى بِذِکْرِکَ عاشَ قَلبی وَ بِمُناجاتِکَ بَرَّدْتُ اَلَمَ الْخَوْفِ عَنّی. ( فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی )
اى مولاى من، تنها به "یاد" تو دلم "زنده" است و با مناجات تو، درد ترس ( فراق ) را در خود تسکین می دهم.
عاش: زندگی کرد، � زندگی، زنده.
برای یادسپاری آسان تر معنی کلمه عاش می توان از این ضرب المثل بهره برد که می گوید: وصف العیش نصف العیش یعنی ذکر و یاد خوشی نصف خوشی است. مثلا با اغماض می توان این جوری گفت که ای مولای من، به یاد تو دلم خوش است، و دلی که خوش است در واقع زنده است. البته از معانی دیگر عیش زندگانی و زندگی است.
عَاشَ هم خانواده کلمات عَیْشًا، عِیشَةً، مَعَاشًا، مَعِیشًا و مَعِیشَةً می باشد.
عَاشَ : اولین صیغه فعل ماضی از ریشه ی عیش .
در ضمن� عَاشَ با عَاشِ فرق می کند چراکه عَاشَ، اولین صیغه فعل ماضی است اما عَاشِ فعل امر برای ضمیر ( أنتَ ) است.
زندگی در زمان گذشته
زندگی کرد
عاش اگر عیش شود خوشگذارانی بی حد است
عاش =نوع کوچکتر عیش است
ادامه زندگی و حیات فکر کنم در مرزبان نامه خوانده ام عاشَ المَلک عاشَ المُلک پادشاه زنده باشد کشور زنده است
زندگی بی رنج و غم که معاش از ان گرفته شده است