عازم

/~Azem/

برابر پارسی: رهسپار، راهی

معنی انگلیسی:
starting, setting out, on the point of leaving, resolved, determined, bound, for

لغت نامه دهخدا

عازم. [ زِ ] ( ع ص ) آهنگ کننده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کوشش کننده. ( ناظم الاطباء ). کسی که اراده حتمی به انجام کاری کند. ( فرهنگ نظام ).

فرهنگ فارسی

قصدکننده، آهنگ کننده برکاری، کسی که عزم واراده کاری بکند
( اسم ) ۱ - آهنگ کننده بر کاری قصد کننده . ۲ - کوشش کننده .

فرهنگ معین

(زِ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - قصد کننده ، اراده کننده ، کوشش کننده . ۲ - در فارسی : مسافر، رونده .

فرهنگ عمید

۱. کسی که عزم و ارادۀ کاری می کند، قصدکننده بر انجام کاری.
۲. آن که قصد دارد به طرف جایی حرکت کند.

جدول کلمات

راهی

مترادف ها

departing (صفت)
عازم

setting off (صفت)
متوجه، عازم

leaving (صفت)
عازم

starting out (صفت)
عازم

going out (صفت)
عازم

intending (صفت)
عازم

فارسی به عربی

ذهاب

پیشنهاد کاربران

راهی، رهسپار، رهگرا،
�شهنوازخان آمده که وی را رهگرای دیار عدم کرد �
در کتاب پایه هفتم به کلمه رهسپار معنی شده.
رهسپار
رهسپاری. . . . . . .
کسی که قرار است جایی رود

بپرس