عازب

لغت نامه دهخدا

عازب. [ زِ] ( ع ص ) آب و گیاه دوردست. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || ( ص ) شتران که شب در حی نیایند. ( منتهی الارب ). شاة عازب ؛ گوسپندان دور در چراگاه. ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). || مرد بی زن و بی اهل. ج ،عزاب. || غایب و پنهان. ( ناظم الاطباء ).

عازب. [ زِ ] ( اِخ ) کوهی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

کوهی است

پیشنهاد کاربران

بپرس