عاجزانه
/~AjezAne/
برابر پارسی: با بیچارگی، زبونانه
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ عمید
۲. (قید ) از روی عجز و زبونی.
پیشنهاد کاربران
از هر عملی درمانده باشد
از ( سرِ ) درماندگی، از ( سرِ ) ناتوانی
ناتوانی
حالتی که انسان در آن ناتوان باشد