لغت نامه دهخدا
ظنون. [ ظَ ] ( ع ص ) مرد سُست کم حیلت. || زن ِ ذات شرف که به جهت آن نکاح کنند. || مرد بدگمان. || چاه که ندانند آب دارد یانه. || چاه کم آب. || وام که ندانند گزارده شود یا نه ، یعنی گیرنده بازدهد یا نی.
فرهنگ فارسی
( اسم ) جمع ظن گمان ها پنداشت ها .
یا زن ذات شرف که بجهت آن نکاح کنند . یا چاه که ندانند آب دارد یا نه . یا چاه کم آب . یا وام که ندانند گذارده شود یا نه یعنی گیرنده باز دهد یا نی .
فرهنگ معین
(ظُ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ ظن ،گمان ها، پنداشت ها.
فرهنگ عمید
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید