ظمی

لغت نامه دهخدا

ظمی. [ ظَ ما ] ( ع اِمص ) کمی خون بن دندان. || گندمگونی لبها. سیاهی لبها. || کم خونی .

ظمی ٔ. [ ظَ م ِءْ ] ( ع ص ) تشنه. ظَمآن.

پیشنهاد کاربران

بپرس