ظلم کردن


معنی انگلیسی:
tyrannize

لغت نامه دهخدا

ظلم کردن. [ ظُ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) تعدی. ایذاء. ستم کردن. اعتساف. محروم از حق خود کردن.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ستم کردن اعمال زور کردن .

مترادف ها

overweigh (فعل)
گرانبار کردن، سنگین تر بودن از، ظلم کردن

پیشنهاد کاربران

بیرسمی کردن ؛ برخلاف قاعده رفتار کردن. ظلم و تعدی کردن : مردم ، نیز در کرمان دست گشاده بودند و بیرسمی میکردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 438 ) . غلامی مشهور و ظالم بوده ریاست همدان بستد و نه چندان ظلم و بیرسمی کرد که در وهم آید. ( راحةالصدور راوندی ) . لشکر خوارزم در ولایت ابهر و قزوین بیرسمی بسیار کردند. و فرزندان مسلمانان بغارت بردند. ( راحةالصدور راوندی ) کاشیان. . . عصیان بجای آوردند. . . . و با وی بی رسمیها کردند. ( راحةالصدور راوندی ) . چون بشنید که گورخان از جنگ سلطان بازرسیده است و با رعیت و ولایت بی رسمیها کرد. ( جهانگشای جوینی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

- بیرسمی نمودن ؛ برخلاف رسم و قاعده معمول رفتار کردن. خلاف عادت کردن :
که خسرو دوش بیرسمی نموده ست
ز شاهنشه نمیترسد چه سود است.
نظامی.

معنی ضرب المثل - > هیزم تر به کسی فروختن
به کسی بدی کردن.
To wrong
work wrong

بپرس