ظفار
لغت نامه دهخدا
ظفار. [ ظَ ] ( اِخ ) شهری است به یمن نزدیک صنعاء که عود و جزع یمانی بدانجا منسوب است و مسکن ملوک حِمْیَر آنجا بود و «ملک یمن در عهد منوچهر، شمسو بن الاملوک بود بر طاعت او و پسر همچنین و مدینه ظفار نهاد به یمن اندر». ( مجمل التواریخ و القصص ). برخی ظفار را همان صنعاء دانسته اند. اصمعی گوید: مردی از عرب بر ملکی از ملوک حِمْیَر درآمد و او بر سطحی مشرف نشسته بود، عرب را گفت «ثِب ْ» و ثِب ْ به لغت حمیر به معنای اُقعد باشد. آن مرد لغت ایشان نمیدانست ، از آنجای بجهید و بیفتاد و اعضایش بشکست. ملک گفت پیش ما عربیت نیست و «من دخل ظَفارِ حَمّرَ»، و این گفته مثل شد. نام این شهر در قدیم ریدان بوده است.
ظفار. [ ظَ ] ( اِخ ) شهری است از اعمال شحر نزدیک مرباط که قسط را به وی منسوب کنند بدان جهت که از هند اول آنجا برند. این شهر در ساحل دریای هند واقع و بین آن و مرباط پنج فرسنگ است.
فرهنگ فارسی
شهریست از اعمال شحر نزدیک مرباط که قسط را بوی منسوب کنند بدانجهت که از هند اول آنجا برند .
دانشنامه آزاد فارسی
ظُفار
فرمانداری کوهستانی در جنوب غربی عُمان، هم مرز با یمن، با ۱۸۹,۱۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۳). مرکز اداری آن سَلاله است. در دهۀ ۱۹۷۰، یمن جنوبی از فعالیت چریکی جناح چپ علیه دولت عمان در این منطقه حمایت کرد.
فرمانداری کوهستانی در جنوب غربی عُمان، هم مرز با یمن، با ۱۸۹,۱۰۰ نفر جمعیت (۱۹۹۳). مرکز اداری آن سَلاله است. در دهۀ ۱۹۷۰، یمن جنوبی از فعالیت چریکی جناح چپ علیه دولت عمان در این منطقه حمایت کرد.
wikijoo: ظفار
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید