ظرفیت
/zarfiyyat/
مترادف ظرفیت: گنجایش، وسع، وسعت، گیرش
برابر پارسی: گنجایش، خورند، گنجانه، گنجایی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
- ظرفیت الکتریکی ؛ مقدار الکتریسیته ای است که باید به یک جسم داد تا سطح آن از صفر به یک وُلت برسد. واحد آن فاراد است. رجوع به فاراد شود.
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] استعداد، قابلیت.
۳. (اسم ) اندازه، میزان.
فرهنگستان زبان و ادب
{tonnage} [حمل ونقل دریایی] گنجایش حجمی یا وزنی کشتی متـ . تُن بار
{valence} [فیزیک] عددی که معرف توانایی ترکیب اتم مورد نظر با اتم های دیگر است
دانشنامه آزاد فارسی
ظرفیت (اقتصاد). ظَرفیت (اقتصاد)(capacity)
در اقتصاد، حداکثر میزان تولید ممکن، در صورت به کار گرفتن حتی المقدور کامل همۀ منابع موجود در یک اقتصاد، صنعت یا بنگاه تولیدی. محدودیت ظرفیت ممکن است به سبب فقدان سرمایه گذاری و کمبود مهارت ها به وجود آید و ظرفیت مازاد نیز ممکن است ناشی از کمبود تقاضا باشد.
در اقتصاد، حداکثر میزان تولید ممکن، در صورت به کار گرفتن حتی المقدور کامل همۀ منابع موجود در یک اقتصاد، صنعت یا بنگاه تولیدی. محدودیت ظرفیت ممکن است به سبب فقدان سرمایه گذاری و کمبود مهارت ها به وجود آید و ظرفیت مازاد نیز ممکن است ناشی از کمبود تقاضا باشد.
wikijoo: ظرفیت_(اقتصاد)
ظرفیت (شیمی). ظَرفیّت (شیمی)(valence)
در شیمی، میزان توانایی یک عنصر برای ترکیب با عناصر دیگر. این میزان با تعداد اتم های هیدروژن یا هر عنصر تک ظرفیتی استاندارد دیگری بیان می شود که ممکن است با اتم های آن پیوند برقرار کند یا جانشین شود. تعداد الکترون ها در خارجی ترین لایۀ اتم، در واقع، توانایی ترکیب عنصر را معیّن می کند. وقتی که عناصری با یک، دو، سه یا چهار اتم تک ظرفیتی پیوند برقرار می کنند با عبارات تک ظرفیتی (یونی)، دوظرفیتی (دی)، سه ظرفیتی (تری) یا چهارظرفیتی (تترا) توصیف می شوند. برخی از عناصر دارای ظرفیت متغیرند. مثلاً نیتروژن و فسفر ظرفیت سه تایی و چهارتایی دارند. ظرفیت اکسیژن دو و هیدروژن تک ظرفیتی است، بنابراین فرمول آبH۲O است.
در شیمی، میزان توانایی یک عنصر برای ترکیب با عناصر دیگر. این میزان با تعداد اتم های هیدروژن یا هر عنصر تک ظرفیتی استاندارد دیگری بیان می شود که ممکن است با اتم های آن پیوند برقرار کند یا جانشین شود. تعداد الکترون ها در خارجی ترین لایۀ اتم، در واقع، توانایی ترکیب عنصر را معیّن می کند. وقتی که عناصری با یک، دو، سه یا چهار اتم تک ظرفیتی پیوند برقرار می کنند با عبارات تک ظرفیتی (یونی)، دوظرفیتی (دی)، سه ظرفیتی (تری) یا چهارظرفیتی (تترا) توصیف می شوند. برخی از عناصر دارای ظرفیت متغیرند. مثلاً نیتروژن و فسفر ظرفیت سه تایی و چهارتایی دارند. ظرفیت اکسیژن دو و هیدروژن تک ظرفیتی است، بنابراین فرمول آبH۲O است.
wikijoo: ظرفیت_(شیمی)
جدول کلمات
مترادف ها
صلاحیت، ظرفیت، استعداد، گنجایش، مقام
تیز هوشی، تیز فهمی، فراست، ظرفیت، بینایی
ظرفیت، ارزش، بنیان، قدر، ظرفیت شیمیایی، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی
ظرفیت، ارزش، بنیان، قدر، ظرفیت شیمیایی، ارزایی، واحد ظرفیت، بنیان ترکیب اتمی
توده، ظرفیت، جلد، کتاب، دفتر، سفر، حجم، اندازه، طومار، مجلد، درجه صدا
ظرفیت، پوشش، اندازه، محدوده، یک وجب، وجب، مدت معین، گستردگی، فاصله معین
ظرفیت، ظرافت، ابتکار، عقل سلیم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
پتانسیل
از آنجا که {ظرفیت} هر چیز، {بیشنه} آن چیز برای چیزی را نشان می دهد، از این روی، میتوان از {بیشینگی} بهره برد.
یادمان نرود که باید همه پیشنهاد ها بکار گرفته شوند و پخش شوند.
بِدرود!
یادمان نرود که باید همه پیشنهاد ها بکار گرفته شوند و پخش شوند.
بِدرود!
1 - ظرفیت ( توانایی، قابلیت ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
تون tun ( اوستایی )
اَتوکی atuki ( پهلوی: atukih )
هونَرتات hunartāt ( اوستایی: hunaretāt )
شایندگی ŝāyandegi ( کردی )
... [مشاهده متن کامل]
ویاژس vyāžas ( سنسکریت: vyācas )
2 - ظرفیت ( گنجایش ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، بجز گنجایش، این است:
پتیمان patimān ( پارسی کهن: patimāna )
تون tun ( اوستایی )
اَتوکی atuki ( پهلوی: atukih )
هونَرتات hunartāt ( اوستایی: hunaretāt )
شایندگی ŝāyandegi ( کردی )
... [مشاهده متن کامل]
ویاژس vyāžas ( سنسکریت: vyācas )
2 - ظرفیت ( گنجایش ) : همتای پارسی این واژه ی عربی، بجز گنجایش، این است:
پتیمان patimān ( پارسی کهن: patimāna )
می توانیم از واژه ی " گُنج" به جای حجم بهره ببریم و واژه ی گنجایش را به جای ظرفیت به کار بگیریم.
ظرفیت و توان آنرا ندارم = تُنگ و توان آنرا ندارم
ظرفیت و تحمل برخی افراد بالاست = تُنگ و تاب برخی از افراد بالاست.
ظرفیت و تحمل برخی افراد بالاست = تُنگ و تاب برخی از افراد بالاست.
توانمندی
ظرفیّت همه انسانها همه باهم؛ کم هست وکافی نیست برای دریافت رحمت الله الواسعة؛
وبه "خلیفة الله" نیاز دارند تا وساطت کند وواسطه وشفیع باشد تا به الرحمان برسند واز نِعم ولطائف وزیبائی ورحمت های الهی . . . بهره ببرند. ودر وراهی بجز این خلیفة ( یا خلفاء ) وجود ندارد.
"یا باب الله الواسعة"
وبه "خلیفة الله" نیاز دارند تا وساطت کند وواسطه وشفیع باشد تا به الرحمان برسند واز نِعم ولطائف وزیبائی ورحمت های الهی . . . بهره ببرند. ودر وراهی بجز این خلیفة ( یا خلفاء ) وجود ندارد.
"یا باب الله الواسعة"
گنجایش، توانایی
گنجایش، وسع، وسعت، گیرش
این واژه در زبان پارسی کاربردهای گوناگونی دارد پس میتوانیم از واژه های جایگزین مانند
توانایی، گنجایش، پذیرش بهره برداری کنیم
توانایی، گنجایش، پذیرش بهره برداری کنیم
مقدار
ظرفیت یعنی آزاد ، وسع، گنجایش .
توانایی
جنبه!
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)