ظاهر شدن


برابر پارسی: پدیدار شدن

معنی انگلیسی:
appear, dawn, show, to become apparent

فرهنگ فارسی

( مصدر ) آشکار شدن نمایان گشتن .

مترادف ها

appear (فعل)
ظاهر شدن، پدیدار شدن، طلوع کردن، خاستن، سر زدن، طالع شدن

become visible (فعل)
ظاهر شدن

become manifest (فعل)
ظاهر شدن

become clear (فعل)
ظاهر شدن، روشن شدن

be developed (فعل)
ظاهر شدن

become evident (فعل)
ظاهر شدن

be revealed (فعل)
ظاهر شدن

فارسی به عربی

ابد , خارج , ربیع , نظرة

پیشنهاد کاربران

ظاهِر شُدَن: نمایان / آشکار / پدیدار / آفتابی شدن
leap into visibility
Emerge
- به منصه ٔ ظهور رسیدن ؛ آشکارا شدن و به نظر همگان رسیدن.
به ظهور رسیدن:آشکار شدن.
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷. ص ۲۶۳ ) .
( برگرفته از یادداشت جناب علی باقری )
Appeared in
جلوه کردن
سر برآوردن

بپرس