ظاهر الوجود
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
" هستی آشکار ":ظاهرالوجود.
" بودش هویدا ":ظاهرالوجود.
" بودَکیانه ":ظاهرالوجود.
" بودانگی ": ظاهرالوجود.
" نمابود. نماهست. نمانمون. نمااست. نمون است. هست نمایشانه. بودنمایش. بودنمایشی ":ظاهرالوجود.
" نمایشانه ":ظاهرانه.
" بودش هویدا ":ظاهرالوجود.
" بودَکیانه ":ظاهرالوجود.
" بودانگی ": ظاهرالوجود.
" نمابود. نماهست. نمانمون. نمااست. نمون است. هست نمایشانه. بودنمایش. بودنمایشی ":ظاهرالوجود.
" نمایشانه ":ظاهرانه.