طین قیمولیا

لغت نامه دهخدا

طین قیمولیا. [ ن ِ ؟ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حجرالرخام هم خوانند و آن مانند صفایح رخام بود سفید و براق و خشبوی و گویند از وی بوی کافور آید چون تازه بود و آن نازک بود مانند جبسین و آن نوعی از رخام است. دیسقوریدس گوید آن دو نوع باشد یکی سفید و دیگر فرفیری... و جالینوس گوید: قوه وی مرکب بود و در وی تحلیلی و تدبیری بود ازبهر آنکه چون مغسول کنند جزو محلل از وی دور شود و طبیعت وی سرد و خشک است. و چون با قدری سرکه و آب طلا کنند سوختگی آتش را نافع بود و آنچه خالص بود بسیار منفعت دارد. و چون با سرکه طلا کنند بر مجموع ورمهای گرم و ورم شیب معده نافع بود و ریشهای بسیار رحم چون بسوزانند و شسته و استعمال کنند زود بحال صحت آورد. مؤلف گوید:در کوهستان یزد میباشد و زنان جهت جلاء روی استعمال میکنند. ابن سمحون گوید: بدل وی طین مصری است. و ابن حسان گوید اهل بصره طین قیمولیا را طین الحر خوانندو اصناف وی بسیار است : ارمنی ، سجلماسی و وی فاضل تر از اندلسی بود در معالجه و آن بغایت سفید بود و جرم وی صلب بود و زود شکسته نگردد و در آب حل نشود تا دیر زمان و چون حل شود در وی لزوجت بیشتر بود که در غیر وی. و اندلسی دو نوع بود یکی سفید و یکی سیاه ، آنچه بغایت سفید بود در معالجه مستعمل کنند و آنچه سیاه بد بود تصرف در آن نشاید کردن. ( اختیارات بدیعی ).
قسمی از آن سفید و قسمی مایل به بنفشی و چرب و بالزوجت و دیرشکن و در آب دیر حل میشوند و از بلاد اندلس و ارمن خیزد و قسم سیاه اندلسی زبون است. سرد و خشک و با قوت محلله و در افعال ضعیفتر از طین شاموس است. و بدلش طین مصری است. ( تحفه حکیم مؤمن ).
الواحی باشد چون الواح رخام خوشبوی که از آن بوی کافور آید و آن برنگ سفید و نیز برنگ سرخ باشد و آن اندلسی و ارمنی باشد. طین قیمولیا را طین الحر نیز گفته اند.

فرهنگ فارسی

حجر الرخام هم خوانند و آن مانند صفایح رخام بود سفید و براق و خشبوی و گویند از وی بوی کافور آید.

پیشنهاد کاربران

بپرس