طیماناوس

لغت نامه دهخدا

طیماناوس. [ وُ ] ( اِخ ) استاد آموزگار سقراط حکیم بود. روزی سقراط در کودکی که نزد وی دانش میجست وی را گفت از چه روی مرا از ثبت و تدوین آنچه از تو فرامیگیرم مانع میشوی ؟ طیماناوس به وی گفت تا چند تو رابه پوست چارپایان مردار وثوق و اعتماد است و از دلهای زنده کناره جوی میباشی ، چنین بیندیش که وقتی کسی تو را در اثناء راه و گذر در معبری ملاقات کرد و چیزی از دانشی از تو پرسید، آیا در آن هنگام سزاوار است که وی را گوئی درنگ کن تا بخانه بازگردم و به کتابهای خویش نظر افکنم ؟ پس اگر چنین عملی را ناسزا میشماری بر تو باد که آنچه را از دانش فرامیگیری در سینه و خاطر خویش محفوظ بداری و پیوسته ملازم حفظ کردن باشی.سقراط از آن تاریخ مادام العمر پند استاد خویش را کار بست تا رسید بدانچه رسید. ( عیون الانباء ج 1 ص 43 ).

طیماناوس. [ وُ ] ( اِخ ) یکی از فیلسوفان و شاگردان افلاطون و معاصر با دیسقوریدس. ( از اسحاق بن حنین ) ( عیون الانباء ج 1 ص 36 ). درتتمه کتاب صوان الحکمه از ابونصر فارابی کتابی بنام «کتاب طیماناوس » یاد کرده و مولی محمد شفیع پنجابی ناشر کتاب تتمه صوان الحکمه در تعلیقی که بر کتاب مذکور نوشته ، مینویسد نام صحیح کتاب فارابی طیماؤس است - انتهی. و نخستین کسی که بنام طیماؤس کتابی تألیف کرده افلاطون فیلسوف معروف است که دأب وی آن بود که کتب مصنفه خود را در هر موضوعی که فراهم آورده نام کتاب را بشخصی که در آن موضوع نظریه مخصوصی داشته نسبت میداده است چنانچه طیماوس نام یکی از فلاسفه است که در علوم طبیعی تخصص داشته و افلاطون طیماؤس را بنام آن فیلسوف تصنیف کرده است. ( ابن الندیم ص 344 ). و رجوع به ص 49، 50، 53، 100، 101، 319 ج 1 عیون الانباء و ص 131، 275 تاریخ الحکماء قفطی چ لیبسیک شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس