طیل

لغت نامه دهخدا

طیل. ( ع اِمص ، اِ ) درنگی. مکث ، یقال : طال طیلک ؛ ای مکثک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || زندگانی. ( آنندراج ). گویند: طال طیلک ؛ای عمرک. ( منتهی الارب ). || غیبت. گویند: طال طیلک ؛ ای غیبتک. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). طول.

طیل. [ ی َ ] ( ع اِ ) پای بند ستور یا رسن دراز که بدان ستور را بعلف بندند. یقال : ارخ للفرس طیله ؛ یعنی دراز کن رسن آن را. || ( اِمص ، اِ ) عمر. || درنگی. || غیبت ، یقال : طال طیلک. ( منتهی الارب ). درازی. یقال : طال طیلک ؛ ای مدتک. ( مهذب الاسماء ).

فرهنگ فارسی

پای بند ستور یا رسن دراز که بدان ستور را بعلف بندند .

پیشنهاد کاربران

بپرس