[ویکی نور] زندگینامه مؤلف از زبان خودش:
حقیر بعد از ظهر هفتم محرم سال 1312 ق (برابر با 30 تیر 1272 ش و 21 ژوئیه 1893 م) در یکی از محله های مرکز شهر اصفهان (معروف به محلۀ نور در میان طایفه ای از سادات معروف به میر محمد صادقی) دیده به جهان گشودم.
من چهارمین فرزند خانواده و اولین پسر آن بودم، به این لحاظ آن گونه که نقل می کردند توجه مخصوص نزدیکان به سوی من جلب شده بود.
با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارک حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه السّلام من را عبدالحسین نامیدند، این نام از ابتدا برای من موجب برکات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار می کنم.
هنگامی که من سومین بهار زندگی خود را سپری می کردم، پدرم خانواده را برای سفر به کربلا و آستان بوسی مولا آماده می کند، نزدیکان با خود زمزمه داشتند که او نذر داشته نام فرزند خود را عبدالحسین بگذارد و می خواهد در اولین فرصت عبدرا به محضر مولا ببرد.
سفر به عتبات مقدسه با توجه به امکانات آن روز مشکلات زیادی داشت، به این جهت پدر برای مراقبت از فرزند دلبند خویش، شخصی را اجیر می کند تا در طول مسافرت مراقب عبدالحسین باشد. آن مسافرت قریب دو ماه به طول می انجامد، پس از بازگشت عبدالحسین، کودک چهار سالۀ آن روز، بسیاری از فقرات زیارت وارث و امین اللّه و بخشی از زیارت جامعۀ کبیره را بدون خطا از حفظ می خواند.
حقیر بعد از ظهر هفتم محرم سال 1312 ق (برابر با 30 تیر 1272 ش و 21 ژوئیه 1893 م) در یکی از محله های مرکز شهر اصفهان (معروف به محلۀ نور در میان طایفه ای از سادات معروف به میر محمد صادقی) دیده به جهان گشودم.
من چهارمین فرزند خانواده و اولین پسر آن بودم، به این لحاظ آن گونه که نقل می کردند توجه مخصوص نزدیکان به سوی من جلب شده بود.
با توجه به علاقه و اخلاص وافر پدرم نسبت به آستان مبارک حضرت ابی عبداللّه الحسین علیه السّلام من را عبدالحسین نامیدند، این نام از ابتدا برای من موجب برکات فراوان شده است و همواره نسبت به آن افتخار می کنم.
هنگامی که من سومین بهار زندگی خود را سپری می کردم، پدرم خانواده را برای سفر به کربلا و آستان بوسی مولا آماده می کند، نزدیکان با خود زمزمه داشتند که او نذر داشته نام فرزند خود را عبدالحسین بگذارد و می خواهد در اولین فرصت عبدرا به محضر مولا ببرد.
سفر به عتبات مقدسه با توجه به امکانات آن روز مشکلات زیادی داشت، به این جهت پدر برای مراقبت از فرزند دلبند خویش، شخصی را اجیر می کند تا در طول مسافرت مراقب عبدالحسین باشد. آن مسافرت قریب دو ماه به طول می انجامد، پس از بازگشت عبدالحسین، کودک چهار سالۀ آن روز، بسیاری از فقرات زیارت وارث و امین اللّه و بخشی از زیارت جامعۀ کبیره را بدون خطا از حفظ می خواند.
wikinoor: طیب،_عبدالحسین