اگرچه اندر وقتی زمانه را دیدم
که باز کرد نیارم ز بیم طی طومار.
ابوحنیفه اسکافی ( از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 281 ).
درده بیاد حاتم طی جام یکمنی
تا نامه سیاه بخیلان کنیم طی.
حافظ.
حافظ ورق شکوه گذاری طی کن وین خامه تزویر و ریائی پی کن.
حافظ.
افسوس که نامه جوانی طی شدوین باغ و نشاط کامرانی طی شد.
حافظ.
سخا نماند سخن طی کنم بیا ساقی بیار باده بشادی بیاد حاتم طی.
حافظ.
خسرو آفاق بخشی کز صفانام حاتم در زمانش گشت طی.
حافظ.
|| پنهان کردن کار را. یقال : طوی کشحه علی امر. ( منتهی الارب ). قال اﷲ تبارک و تعالی : یوم نطوی السماء کطی السجل ؛ ابوالفتوح رازی در تفسیر خویش هر دو معنی مذکور را در تفسیر این آیت ایراد کرده و گوید: این طی را بر دو وجه تفسیر کردند: یکی طی که خلاف نشر باشد، یعنی ما آسمان را درنوردیدیم پس از آنکه افراخته باشیم. و وجه دیگر آنکه : طی عبارت باشد از کتم و اخفاء و مراد اعدام ، یقال : طویت هذا الامر عن فلان ؛ ای کتمته عنه ، یعنی ما آسمان را بعدم بریم از وجود، کما بدأنا اول خلق نعیده.( قرآن 104/21، از تفسیر ابوالفتوح ). || ( اِ ) لا. نورد. شکن چین. غرّ. لف. مطوی.- در طی ِ ؛ در لای ِ. در نوردِ. در شکن ِ. در چین ِ. در لف ِ. کلمه «در طی ِ» با تمام کلمات مذکوره مترادف و مستعمل است و گاه معنی در ضمن و در اثناء از آن منظورباشد که این دو لفظ نیز با الفاظ مسطوره متقارب المعنی میباشند، چنانچه در طی صحبت ، معنی در ضمن صحبت دهد، و در طی راه ، معنی در اثناء راه از آن مفهوم است : در طی ِ آن مرثیه نامه تقریر جمله خصال آن زبده رجال مندرج و مندمج است. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 442 ).
|| ( مص ) روی گردانیدن و مفارقت گزیدن از کسی. یقال : طوی کشحه عنی. ( منتهی الارب ). اعراض کردن.
- طی کشح ؛ کنایه است از اعراض.بیشتر بخوانید ...