طپنچه
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
طپانچه تپانچه سیلی لطمه
پیشنهاد کاربران
سیلی زدن
. . . گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی. گلستان باب هفتم
. . . گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی. گلستان باب هفتم