طپنچه

لغت نامه دهخدا

طپنچه. [ طَ پ َ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) طپانچه. تپانچه. سیلی. لطمه : الملاطمة واللطام ؛ با کسی طپنچه زدن. ( مصادر زوزنی ): اکنون او را طپنچه بر روی زد. ( تفسیر ابوالفتوح چ 1 ج 1 ص 760 ). عمر طپنچه بر روی او زد. ( تفسیر ابوالفتوح ج 3 ص 305 ).

فرهنگ فارسی

تپانچه
طپانچه تپانچه سیلی لطمه

پیشنهاد کاربران

سیلی زدن
. . . گه عارض سیمین یکی را طپنچه زدی و گه ساق بلورین دیگری شکنجه کردی. گلستان باب هفتم

بپرس