طپانچه

/tapAnCe/

مترادف طپانچه: اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفت تیر، سیلی، لطمه، سیلی زدن، لطمه زدن

برابر پارسی: تپانچه، هفت تیر

لغت نامه دهخدا

طپانچه. [ طَ چ َ / چ ِ ] ( اِ ) طبانچه. اصلش تپانچه است. سیلی. چک. طپنچه. لطمة. زخم با کف دست. توگوشی. بناغوشی. بناگوشی ( در تداول گناباد ). طماچه :
خان بزاری و بخواری بازگشت
از طپانچه لعل کرده روی و ران.
فرخی.
گشت بناخن چو پیرهنش مرا روی
شد ز طپانچه مرا چو معجر او بر.
مسعودسعد.
نرگس او شد ز دیده همچو نیلوفر در آب
وز طپانچه دو رخ من رنگ نیلوفر گرفت.
مسعودسعد.
از طپانچه گشته رخسارش چو نار و پس بر او
قطره های اشک بر چون دانه های ناردان.
وطواط.

فرهنگ فارسی

تپانچه
اصلش تپانچه است سیلی چک

فرهنگ معین

(طَ چِ ) (اِ. ) نک تپانچه .

فرهنگ عمید

= تپانچه

جدول کلمات

تس

پیشنهاد کاربران

این کلمه ترکی است
تپانچه/طپانچه: این واژه در قدیم به معنای" سیلی "و" ضربه با کف دست "بوده است و امروزه به معنای" سلاح آتشی کمری" از قبیل ( هفت تیر، ده تیر، شش لول و جز اینها ) نیز به کار می رود. املای صحیح آن تپانچه است و نه طپانچه.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۹۸.
سیلی
۱ - اسلحه لوله کوتاه یا هفت تیر
۲ - سیلی محکم

بپرس