طپان

لغت نامه دهخدا

طپان. [طَ ] ( نف ، ق ) بیقرار. بی آرام. مضطرب. طپنده. در حال طپیدن. ضجر. هلوع. ( منتهی الارب ). تپان :
طپان ماده بفتاد و نر برپرید
بیامد همانجا که بد آرمید.
اسدی ( گرشاسبنامه ).
شب دیده بر سپهر و بر انجم گماشتم
تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او بازآرمیده و پرشرم و کش خرام.
سوزنی.
دل اندر برطپان از بهر یارش
چو شب تاریک گشته روزگارش.
نظامی.

فرهنگ فارسی

۱ - ( صفت ) طپنده تپنده . ۲ - بی قرار بی آرام مضطرب .

فرهنگ معین

(طَ ) ۱ - (ص فا. ) تپنده . ۲ - (حامص . ) بی قرار، مضطرب .

پیشنهاد کاربران

بپرس