طولون
لغت نامه دهخدا
طولون. [ ] ( معرب ، اِ ) وزنی معادل نُه اوقیه ، و آن را قوطول و اسکرجه کبیره نیز گویند. ( مفاتیح ).
طولون. ( اِخ ) از غلامان امرای سامانی که حکمران سامانی بخاراوی را بعنوان هدیه نزد مأمون ببغداد فرستاد و او آنجا بمناصب عالیه رسید و پسرش احمد که در 240 هَ. ق. حائز مقام پدر شد و در 254 به نیابت حکومت مصر مأمور گشت و مؤسس دولت بنی طولون شد. ( ترجمه طبقات سلاطین اسلام ص 58 ). و رجوع به سفرنامه ناصرخسرو شود.
فرهنگ فارسی
وزنی معادل نه اوقیه و آنرا قوطول و اسکرجه کبیره نیز گویند .
پیشنهاد کاربران
تولون ( touloon ) : به آب گل آلود و ناصاف در گویش مازندرانی تولون می گویند.