طول بلد

لغت نامه دهخدا

طول بلد. [ ل ِ ب َ ل َ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بُعدِ آن باشد از مشرق یا مغرب. بعدش است از نهایت آبادانی ، خواهی این بعد را به معدل النهار با خط استوا گیر و خواهی بدان مدار که ایشان را موازی است زیرا که پاره های متشابه یک از دیگرنیابت دارند وز قبل آنکه منجمان زمین ما اصلهای یونانیان بکار همی دارند و سپس ِ رأی ایشان همی روند و یونانیان بنهایت مغربی از آبادانی نزدیکتر بودند و طول جایها از آنجا گرفتند، طول شهر بعدش گشت از نهایت آبادانی بمغرب ولکن اندرین نهایت میان ایشان خلاف است زیرا که گروهی از ایشان آغاز طول از لب دریای اوقیانوس همی کنند و گروهی آغاز او از جزیره های سعادت کنند و آن را نیز جزائر خالدات خوانند و این شش جزیره است برابر شهرهای مغرب از لب دریای اوقیانوس اندرون برفته بمقدار دویست فرسنگ و این هیچ زیان ندارد، هرگه که همه طولها از یک جای گرفته بود ولکن اندر کتابها، طول پاره ای از شهرها از لب دریا گرفته بود و پاره ای از جزائر سعد و تا مردم را فطنتی تیز نبود و بدین صناعت درست دانش آن را یک از دیگر جدا نتواند کردن. ( التفهیم ص 172 و 173 ). و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: در نزد اهل هیئت عبارت از قوسی است از معدل النهار یک شهر و نصف نهار یکی از دو طرف آبادانی شرقاً یا غرباً، و توضیح آن اینست که دائره نصف النهار در مبداء آبادانی بسمت رأس اهلة میگذرد و معدل النهاررا بر نقطه ای قطع میکند و دائره نصف النهار در بلد مفروض بسمت رأس اهله میگذرد و معدل را بر نقطه دیگری قطع میکند و بنابراین قوس محصورشده از معدل میان دو نصف النهار واقع میشود که آن را طول آن بلد نامند.و مقصود از «یکی از دو طرف آبادانی » طرفی است که مبداء آبادانی است و منظور از «شرقاً و غرباً» اشاره به اختلاف در مبداء آبادانی است زیرا حکمای هند مبداء آبادانی را آخر آبادانی در جهت شرق در نظر گرفته اند،از اینرو که به آنان نزدیک است ، و یونانیان آخر آبادانی را در جهت مغرب در نظر گرفته اند بعلت آنکه به آنها نزدیک است و بنابراین از نظر اول طول بلاد از مبداء به جهت شرق است و از نظر دوم به جهت غرب. و عبدالعلی بیرجندی در شرح تذکره آورده است که تعریف مذکور غیرمانع است زیرا هر دایره نصف النهار نخستین را بر دو موضع متقابل قطع میکند و ازینرو میان دو دایره مذکور چهار قوس از معدل به وجود می آید و طول بلد هم بجز یکی از چهار قوس مزبور نیست ، همچنین تعریف یادشده غیرجامع است زیرا طول نهایت آبادانی از آن خارج میشود، چه نصف نهار آن با نصف نهار مبداء اتحاد دارد مگراینکه تغایر اعتباری را در نظر گیرند. و صواب اینست که بگویند: طول بلد عبارت از قوسی است از معدل النهار که از تقاطع آن با نصف ظاهر نصف نهار مبداء آبادانی آغاز میگردد و به تقاطع آن با نصف ظاهر از نصف نهار آن بلد منتهی میشود بشرط آنکه اگر مبداء جانب غرب باشد از ابتدا بر توالی شروع شود و اگر مبداء جانب شرق باشد برخلاف توالی آغاز گردد، سپس باید دانست بلدی را که زیر نصف نهار مبداء واقع است طولی نیست ، همچنین اعتبار آن ممکن نیست چون عرض آن نود است و از اینرو که در اینجا نصف النهار تعیین نشده است - انتهی.

فرهنگ فارسی

بعد آن باشد از مشرق یا مغرب

پیشنهاد کاربران

بپرس