طوقی

/towqi/

مترادف طوقی: صلصل، فاخته، قمری، طوقدار، گرد، دایره ای شکل

معنی انگلیسی:
resembling a necklace, having a ruff-like mark, annular, eye, ring, ruff

لغت نامه دهخدا

طوقی. [ طَ / طُو ] ( ص نسبی ) منسوب بطوق. طوقدار. || ( اِ ) قسمی انار.

فرهنگ فارسی

منسوب بطوق یا قسمی انار

فرهنگستان زبان و ادب

{cervical} [پزشکی-دندان پزشکی] ویژگی آنچه به طوق یا خط طوقی دندان مربوط می شود

مترادف ها

resembling a necklace (صفت)
طوقی

ruffed (صفت)
طوقی

torquate (صفت)
طوقی، طوقه دار

پیشنهاد کاربران

طوق به چم گرد است که در کبوتر طوقی یا طوقدار دیده می شود.
پاطوق یا پاتوق = پاگرد ( جایی که گرد هم پا میگیرند )
طوقی نام طایفه ای در منطقه بلوچستان می باشد که در شهرستان های ایرانشهر، بمپور و لاشار ساکن هستند.

بپرس