طوغان

لغت نامه دهخدا

طوغان. ( ترکی ، اِ ) قسمی از باز شکاری. شاهباز. طُغان.

طوغان. ( اِ ) نامی که چون عمرو و زید ( در عربی ) و پیِر و پُل ( در فرانسه ) استعمال شودچنانکه درین شعر با تگین یکجا یاد شده :
پند از هر کس که گوید گوش دار
گر مثل طوغانش گوید یا تگین.
ناصرخسرو.

طوغان. ( اِخ ) از سران لشکری اولجایتو سلطان و ظاهراً پسر امیر دانشمند بهادر سردار اولجایتوست. وی در فتح گیلان ( 706 هَ. ق. ) همراه سلطان بود و نیز پس از کشته شدن امیر دانشمند بهادر به نیرنگ غوریان در پای قلعه اختیارالدین به دست جلال الدین محمد سام از نوکران خاصه ملک فخرالدین ( صفر 706 ) و بهنگام گسیل داشتن اولجایتو امیر یساول و بوجای پسر دانشمند بهادر را بهرات برای سرکوبی ملک فخرالدین این طوغان با بقیه سپاه امیر دانشمند در طوس ببرادر پیوسته است و بشرحی که در حبیب السیر آمده ملک فخرالدین در اثنای جنگ درگذشته و محمدسام نیز سرانجام بدستور امیر یساول و به دست بوجای کشته شده است. رجوع به تاریخ مغول ص 376 و 311 شود.

طوغان. ( اِخ ) شحنه قهستان و از امرای سخن سنج و زیرک مغول و از مقربین درگاه ارغون و همان کسی است که خواجه وجیه الدین هنگام حساب خواستن ارغون از او به صوابدید ناصحان ابیات ذیل را به وی نوشت :
چون ز نو بردم جوابی گردش گردون پیر
مشک من کافور گشت وارغوانم شد زریر
آه من سرد است چون باد خزان نبود عجب
چون بهار عمر ما را درستد ایام پیر
ماه و مهر و تیر با من سخت بدمهر اوفتاد
ای مسلمانان فغان از جور ماه و مهر و تیر
قامت چون تیر من چاچی کمان شد زآن سبب
یار دورانداز و از نزدیک خود ما را چو تیر
گوشمال حادثاتم داد گردون چون رباب
همچو چنگم لاجرم می آید از رگها نفیر
آنچه با من کرد گردون کرد با بسیار کس
بامدادی میر بودم در شبانگاهی اسیر
صاحب اعظم وجیه الدین بُدم دیروز من
ملک را فرمانده و شاه ممالک را وزیر
زر نهاده گنجها ازبهر دفع روز رنج
رنج من زر میفزود و زر نبودم دستگیر
تکیه بر مال کسان هرگز کسی چون من نکرد
مال من چون بازگشت و من بسان مالگیر
چون عزیز مصر بودم خوار گشتم همچو خاک
از من و دور فلک گر عقل داری پند گیر
سر بر آوردی بدولت پایمردی کن بلطف
دسترس دادت خدای افتادگان را دست گیر
کاین همان دهر است کز شاه اردوان بربود تاج بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

از امرای سخن سنج و بزرگ مغول و مقرب درگاه ارغون و شحنه قهستان ( مقت. ۶۹٠ ه.ق . ) پس از فوت ارغون و بتخت نشستن گیخاتو بامراین پادشاه او را باولاد یکی از امرا که بسعی او بقتل رسیده بود سپردند تا بقصاص پدر ویرا بکشت .
( اسم ) طغان .توضیح گاه طوغان و طغان مانند عمرو و زید ( عربی ) و پیر و پل ( فرانسوی ) نمونه اسم ترکان است : پند از هر کس که گوید گوشدار گر مثل طوغانش گوید یا تگین . ( ناصر خسرو ) .
شهر و قلعتی از نواحی ارمنستان از اعمال ارزن روم .

پیشنهاد کاربران

بپرس