طوعا


مترادف طوعا: بارغبت، بامیل، رغبت آمیز

متضاد طوعا: کرهاً، متنکر

برابر پارسی: از میان جان

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طَوْعاً: رام بودن - مایل بودن - رغبت
معنی قَالَتَا: آن دوزن گفتند(در عبارت "ثُمَّ ﭐسْتَوَیٰ إِلَی ﭐلسَّمَاءِ وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ﭐئْتِیَا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ " چون سماء و ارض مؤنث مجازی هستند به این شکل آمده است)
ریشه کلمه:
طوع (۱۲۹ بار)

در تفسیر «طوعاً و کرهاً» این احتمال داده شده که منظور از «طوعاً» جریاناتی از جهان آفرینش است که موافق میل فطری و طبیعی یک موجود است (مانند میل طبیعی موجود زنده برای زنده ماندن) و منظور از «کرهاً» تمایلی است که از خارج بر یک موجود تحمیل می شود مانند مرگ یک موجود زنده بر اثر هجوم میکروب ها.
رغبت. میل. راغب گوید: طوع به معنی انقیاد است، طاعت نیز بدان معنی می‏باشد لیکن بیشتر در فرمانبرداری و اطاعت بکار رود .آن که در آسمانها و زمین است با رغبت یا کراهت به خدا تسلیم است. . بگو قسم نخورید کار جهاد اطاعت شناخته‏ای است. در آیه 81 نساء و 21 سوره محمد نیز «طاعة» خبر مبتدای محذوف است. تطوّع از باب تفعّل به قول راغب تکلّف اطاعت است و در متعارف به معنی تبرّع و انجام کار غیر واجب است طبرسی نیز تبرّع به نافله فرموده است ولی به نظرم تحمّل با رغبت بهتر است. . یعنی هر که کار خیر را به رغبت انجام دهد آن بهتر است. صوعّت در آیه . از باب تفعیل تفعیل است. و به معنی تسهیل و تزیین است یعنی نفسش قتل برادر را به او آسان کرد. از باب «طاعَ لَهُ الْمَرْتَعُ: اِتَّسَعَ». استطاعت: به معنی قدرت و طلب طاعت است ولی در قرآن پیوسته به معنی قدرت آمده و به قول راغب آن از قدرت اخصّ است. گاهی برای ثقیل بودن تاء آن را حذف می‏کنند مثل . ظاهراً این از طوع به معنی وسعت و آسانی است که در بالای نقل شد . * . آن در اصل متطوّعین به معنی با رغبت دهندگان صدقات است.

پیشنهاد کاربران

طوعا تلفظ صحیح به دو صورت است که من خودم با اولی راحت تر هستم.
1. toaan
2. tawaan
به معنی داوطلبانه
بخود ؛ باختیار :
نه خود را به آتش بخود میزنم
که زنجیر شوقست در گردنم.
سعدی.
حافظ به خود نپوشید این خرقهٔ مِی ْآلود
ای شیخ پاک دامن معذور دار ما را
on ( one's ) own initiative
بمعنی حب ذاتی کل هستی به خود وخداکه این حب جبری اما جبری عاشقا نه است وطه در قران از حروف مقطعه یعنی عشق به هو
اطاعت از روی میل
خود خواسته - به طیب خاطر - به رضا - به میل - به اختیار - به رغبت

بپرس