طوط

لغت نامه دهخدا

طوط. ( ع اِ ) مار. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || پنبه. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ) ( مهذب الاسماء ). قطن. ( فهرست مخزن الادویه ). || قطن بردی. لوئی. || ( ص ) مرد بلندبالا. ( منتهی الارب ). مرد دراز. ( مهذب الاسماء ). دراز. ( منتخب اللغات ). || ( اِ ) باشه. ( منتهی الارب ). || شب پره. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). خفاش. || ( ص ) خُرد. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). ریزه. || مرد سخت پیکار. ( منتهی الارب ). شدیدالخصومة. ( منتخب اللغات ). || دلیر. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || گشن تیزشهوت. ( منتهی الارب ). شتر مست و بیقرار برای گشنی. ( منتخب اللغات ). ج ، اطواط.

طوط. [ طَ ] ( ع مص ) طیوط. تیزشهوت گردیدن گشن. بانگ کردن گشن. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی دکتر محمد حسن دوست
واژه ی طوط از ریشه ی واژه ی توت سانسکریت و فارسی هست
ببینیم در زبان سانسکریت آیا زبان های دیگر هستند لینک پایین قرار می دهم

...
[مشاهده متن کامل]

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

طوططوططوط
منابع• https://fa.m.wikipedia.org/wiki/زبان_سانسکریت