طود

لغت نامه دهخدا

طود. [ طَ ] ( ع اِ ) کوه. ( منتهی الارب ). کوه بزرگ. ( منتهی الارب ) ( دهار ) ( منتخب اللغات ) ( مهذب الاسماء ). کوه کلان. ( غیاث ). ج ، اطواد، طودة : اگرچه در رزانت وقار طود اسم بود لطمه موج خشم او از بحر خضم حکایت میکرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 369 ). || ریگ توده بلندبرآمده. ( منتهی الارب ). توده بلند از ریگ. ( منتخب اللغات ).
- ابن الطود ؛ خرسنگ که از کوه برافتد. ( منتهی الارب ).

طود.[ طَ ] ( ع مص ) پاییدن. قرار گرفتن. ( منتهی الارب ).

طود. [ طَ ] ( اِخ ) نام کوهی که مشرف است بر عرفه بجانب صنعاء کشیده شود و بسبب بلندی بدان سراة نیز نام دهند و سراة هر چیز پشت آن چیز باشد. ( معجم البلدان ).

طود. [ طَ ] ( اِخ ) شهرکی به صعید اعلی ، فرازِ قوص و فرودِ اسوان دارای مناظر و بستانها، آن را امیر درباس الکردی معروف به احول ، به روزگار الملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب بساخته است. ( معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

شهرکی بصعید اعلی فراز قوص و فرود اسوان دارای مناظر دبستانها آنرا امیر درباس الکردی معروف باحوال بروزگار الملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب بساخته است .

فرهنگ عمید

کوه بزرگ.

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی طَّوْدِ: قطعه ای عظیم از کوه
معنی تَوَدُّ: دوست دارد(ود نوع خاصی از حب و دوست داشتن است و آن حبی است که آثار و پیامدهایی آشکار دارد )(مؤنث)
تکرار در قرآن: ۱(بار)
«طود» به معنای کوه عظیم است، و توصیف مجدد آن به عظیم در آیه فوق تأکیدی بر این معنا است.
. طود به معنی کوه بزرگ است جمع آن اطواد آید در نهج البلاغه خطبه 164 فرموده: «لَمْ یَمْنَعْ سُنَنَهُ رَصُّ طَوْدٍ وَ لا حِدابُ اَرْضٍ» از جریان آب نه تلاصق کوهی مانع می‏شود و نه ارتفاع زمین. معنی آیه: موسی عصا را زد دریا بشکافت و هر قسمت مانند کوه بزرگی شد. این کلمه بیشتر از یک مورد در قرآن نیست.

پیشنهاد کاربران

بپرس