طوح
لغت نامه دهخدا
طوح. [ طَ ] ( ع مص ) هلاک گردیدن یا قریب بهلاک شدن. ( منتهی الارب ). هلاک شدن یا مشرف بر هلاک شدن. ( منتخب اللغات ). هلاک شدن و هلاک کردن. ( زوزنی ). || رفتن. ( منتهی الارب ) ( منتخب اللغات ). || ساقط گردیدن در جهان. ( منتهی الارب ). در زمین افتادن. ( منتخب اللغات ). || سرگشته شدن. ( منتهی الارب ). سرگردان و حیران شدن. ( منتخب اللغات ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید