طوارف

لغت نامه دهخدا

طوارف. [ طَ رِ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ طارف. || چشمها، گویند: لاتراه الطوارف. ( منتهی الارب ). چشمان. ( منتخب اللغات ). || دد که برباید شکار را. || خیمه و خرگاه دامنها درواکرده جهت نگریستن ماوراء آن. ( منتهی الارب ). خیمه که دامن او برداشته شود تا بیرون نظر کرده شود. ( منتخب اللغات ).

فرهنگ معین

(طَ رِ ) [ ع . ] (ص . اِ. ) ۱ - جِ طارف . ۲ - چشم ها. ۳ - خیمه ها و خرگاه های دامن واکرده جهت نگریستن ماوراء آن . ۴ - ددان که شکار را بربایند.

پیشنهاد کاربران

بپرس