طهنه
لغت نامه دهخدا
طهنه. [ طَ ن َ ] ( اِخ ) دهی از دهستان ماهیدشت بالا از بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه در 22 هزارگزی جنوب کرمانشاه و 6 هزارگزی سروناو. دشت و سردسیر با 65 تن سکنه. آب آن از رودخانه مرگ. محصول آنجا غلات و حبوبات و تریاک و صیفی و چغندرقند و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و مکاری. درسه محل بفاصله یک هزار گز واقع و به علیا - وسطی مشهور و سکنه آنجا بترتیب 284 و 245 و 123 نفر است. طهنه سفلی دارای خرابه ای است که فعلاً بارانداز مکاری های عثمانوند میباشد. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5 ).
طهنه. [ طَ ن َ ] ( اِخ ) دهی جزء دهستان قزقان چای بخش فیروزکوه شهرستان دماوند در 29000 گزی خاور فیروزکوه و 12000 گزی شمال راه شوسه ٔفیروزکوه به تهران. کوهستان و سردسیر با350 تن سکنه. و آب آن از قنات و چشمه. محصول آنجا غلات و بنشن و عسل. شغل اهالی زراعت و مکاری و زمستان جهت خیاطی و سفیدگری بمازندران میروند. راه آن مالرو است. مزرعه ٔدریابیگ جزء این ده است و ایل اصانلو در تابستان به حدود این ده می آیند. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1 ).
فرهنگ فارسی
قریه ایست در صعید مصر شرقی نیل
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید