طنی. [ طَن ْی ْ ] ( ع اِ ) تهمت. || خاکستر سرد. || بیماری. || چغزلاوه. || ( مص ) خریدن درخت خرما یا بار آن. || فروختن بار درخت خاصة. || زنا کردن. || درگذشتن در فجور و تمادی کردن در آن. || درچفسیدن سپرز در پهلوی چپ کسی از تشنگی. ( منتهی الارب ). سپرز پهلو دوسیدن از تشنگی. ( زوزنی ). || به شدن از گزیدگی کژدم. ( منتهی الارب ).طنی. [ طِن ْی ْ ] ( ع اِمص ) نافرمانی. اسم است طنی را. || ( اِخ ) نام آبی است. ( منتهی الارب ).طنی. [ طُ نی ی ] ( ع ص ) مرد تندار پرگوشت. ( منتهی الارب ).