لغت نامه دهخدا
طن. [ طُن ن ] ( ع اِ ) اندام. ج ، اطنان ، طِنان. ( منتهی الارب ). بدن انسان و غیر آن. ( منتخب اللغات ). || سربار که بالای دو عدل نهند. ( منتهی الارب ). سربار میان دو لنگ بار. ( منتخب اللغات ). || پشتواره نی و هیزم و مانند آن. ( منتهی الارب ). دسته نی. ( منتخب اللغات ).
طن. [ طَن ن ] ( ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن. ( منتهی الارب ). به بانگ آمدن تشت ( لازم است و متعدی ). ( منتهی الارب ). || آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن. ( منتخب اللغات ). گوش بانگ کردن. ( زوزنی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
طن. [ طِن ن ] ( ع اِ ) خرمای تر سرخ نیک شیرین. ( منتهی الارب ) . رطب سرخ بسیار شیرین. ( منتخب اللغات ) ( فهرست مخزن الادویه ) .
طن. [ طُن ن ] ( ع اِ ) اندام. ج ، اطنان ، طِنان. ( منتهی الارب ) . بدن انسان و غیر آن. ( منتخب اللغات ) . || سربار که بالای دو عدل نهند. ( منتهی الارب ) . سربار میان دو لنگ بار. ( منتخب اللغات ) . || پشتواره نی و هیزم و مانند آن. ( منتهی الارب ) . دسته نی. ( منتخب اللغات ) .
... [مشاهده متن کامل]
طن. [ طَن ن ] ( ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن. ( منتهی الارب ) . به بانگ آمدن تشت ( لازم است و متعدی ) . ( منتهی الارب ) . || آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن. ( منتخب اللغات ) . گوش بانگ کردن. ( زوزنی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
طن. [ طُن ن ] ( ع اِ ) اندام. ج ، اطنان ، طِنان. ( منتهی الارب ) . بدن انسان و غیر آن. ( منتخب اللغات ) . || سربار که بالای دو عدل نهند. ( منتهی الارب ) . سربار میان دو لنگ بار. ( منتخب اللغات ) . || پشتواره نی و هیزم و مانند آن. ( منتهی الارب ) . دسته نی. ( منتخب اللغات ) .
... [مشاهده متن کامل]
طن. [ طَن ن ] ( ع مص ) به بانگ آوردن تشت و جز آن. ( منتهی الارب ) . به بانگ آمدن تشت ( لازم است و متعدی ) . ( منتهی الارب ) . || آواز کردن مگس و طشت و گوش و جز آن. ( منتخب اللغات ) . گوش بانگ کردن. ( زوزنی ) .
منبع. لغت نامه دهخدا
طنّ موهومی به خود بنموده راز
روزوشب برسرنهاده تاج آز
روزوشب برسرنهاده تاج آز