طمعکار

/tama~kAr/

مترادف طمعکار: آزپیشه، آزمند، حریص، طماع طمع ورز

متضاد طمعکار: قانع

برابر پارسی: آزمند، آزور، آزین

معنی انگلیسی:
covetous, greedy, covetous

لغت نامه دهخدا

طمعکار. [ طَ م َ ] ( ص مرکب ) طامع. طماع. حریص :
پیش راه حرص پیری چوب نتواند گذاشت
بیشتر دست طمعکار از عصا گردد بلند.
صائب.
- امثال :
طمعکار رنگش زرد است .

فرهنگ فارسی

( صفت ) طماع حریص .

فرهنگ عمید

طماع، حریص.

واژه نامه بختیاریکا

کاس

پیشنهاد کاربران

فراوان طمع ؛ آنکه دارای توقع بسیار باشد. ( ناظم الاطباء ) . طماع :
گروهی فراوان طمع، ظن برند
که گندم نیفشانده خرمن برند.
سعدی.
دندان گرد. [ دَ گ ِ ] ( ص مرکب ) گرانگاز. گران فروش. گران فروش که هیچگاه حط نکند. ( یادداشت مؤلف ) .
- دندان گرد بودن ؛ بر متاع و کالاهای خویش نرخی گران گذاشتن. نظیر گران گاز بودن. ( امثال و حکم دهخدا ) .
|| حریص. طماع. ( از ناظم الاطباء ) . طمعکار. نرو. خام طمع. آزمند. پرتوقع.
حریص دزد طمع کلاه بردار
آزمن
زیاده طلب

بپرس