طمع بریدن


مترادف طمع بریدن: قطع امید کردن، ناامید شدن، طمع برگرفتن، ترک آز کردن، طمع برداشتن

متضاد طمع بریدن: طمع بستن

معنی انگلیسی:
to give up hope

لغت نامه دهخدا

طمع بریدن. [ طَ م َ ب ُ دَ ] ( مص مرکب ) امید برداشتن. ترک آز کردن. قطع امید کردن. ترک چشم داشت. طمع گسستن. رجوع به طمع گسستن شود :
از دانه طمع ببر که رستی از دام.
چون تو طمع از جهان بریدی
دانی که همه جهان کریمند.
رودکی.
( منسوب به بایزید بسطامی ).
اگر می خواهد که ازین قال و قیل برهد و طمع جهانیان از ولایت وی بریده گردد چرا بنام سلطان خطبه نکند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685 ).
طمع چون بریدم من از مال خواجه
زنش غرکه خود راکم از خواجه داند.
ابن یمین.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱ - ترک آز کردن . ۲ - قطع امید کردن .
امید برداشتن ترک آز کردن قطع امید کردن .

فرهنگ معین

( ~ . بُ دَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - ترک آز کردن . ۲ - قطع امید کردن .

پیشنهاد کاربران

- گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی گذشتن. ازآن طمع بریدن. از آن چشم پوشیدن :
خواهی که رسی به کام بردار دوگام
یک گام ز دنیا و دگر گام از کام
بشنو سخنی نکو ز پیر بسطام
از دانه طمع ببر که رستی از دام.
منسوب به بایزید بسطامی ( از انجمن آرای ناصری ) .

بپرس