طم و رم

لغت نامه دهخدا

طم و رم. [ طِم ْ م ُرِم م / رِ ] ( از ع ، ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) آب و خاک. || خشک و تر. || کثیر و قلیل. مال بسیار. ( غیاث ): جاء فلان بالطم و الرم ؛ ای بالمال الکثیر، و الظاهر ان ههنا یقصد بتمامه :
پس نبیند جمله را با طم و رم
حب» الاشیاء یعمی و یصم.
مولوی.
عقل تو قسمت شده بر صد مهم
بر هزاران آرزو و طم و رم.
مولوی.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - آب و خاک . ۲ - خشک و تر . ۳ - کم و زیاد قلیل و کثیر . ۴ - مال بسیار .

فرهنگ عمید

۱. آب وخاک.
۲. [مجاز] کم وزیاد، جزئیات چیزی: عقل تو قسمت شده بر صد مهمّ / بر هزاران آرزو و طمّ ورمّ (مولوی: ۶۴۹ ).
۳. خشک وتر.

پیشنهاد کاربران

بپرس