طلیطلی

لغت نامه دهخدا

طلیطلی. [ ] ( اِ ) طین قیمولیاست. ( فهرست مخزن الادویه ).

طلیطلی. [ طُ ل َ طَ لی ی ] ( اِخ ) شرف الدین ابوعبداﷲ فخرالدین. او راست مستوجبة المجاهد فی شرح خاتم ابی حامد. و رجوع به شرف الدین ابوعبداﷲ شود.

طلیطلی. [ طُ ل َ طَ لی ی ] ( اِخ ) ابوعبداﷲ. وی کتاب مسلم بن حجاج را روایت کرده و روز چهارشنبه 12 صفرسال 458 هَ. ق. درگذشته است. ( از معجم البلدان ).

طلیطلی. [ طُ ل َ طُ لی ی ] ( اِخ ) صاعد اندلسی ( 1029- 1070 ). در المریة اندلس تولد یافته و در قرطبه بتحصیل پرداخته و در طلیطله عهده دار امر قضا و در فقه و تاریخ و حساب و هیئت از مشاهیر بوده است. او راست : کتاب طبقات الامم و غیره.

طلیطلی. [ طُ ل َ طَ لی ی ] ( اِخ ) عیسی بن دینار واقد غافقی طلیطلی. در قرطبه سکونت گزید و از آنجا بسفر رفت و از ابوالقاسم سماع کرد و مصاحب وی گردید و به وی اعتماد کرد، آنگاه به اندلس رفت و در آن کشور صاحب فتوی گردید بدانسان که در آن هیچکس بر وی مقدم نبود... ابن فرضی گوید: یحیی بن مالک عائذ گفت از محمدبن عبدالملک بن ایمن شنیدم که میگفت عیسی بن دینار عالمی متقن بود، او کسی است که مسائل را بمردم عصر ما آموخت.او از یحیی بن یحیی با همه جلالت قدری که داشت فقیه تر بود و محمدبن عمربن لبابه میگفت : فقیه اندلس عیسی بن دینار و عالم آن عبدالملک بن حبیب و عاقل آن یحیی بن یحیی است... طلیطلی بسال 212 هَ. ق. در طلیطله درگذشت و قبر وی در آنجا معروفست. ( از معجم البلدان ).

طلیطلی. [ طُ ل َ طَ لی ی ] ( اِخ ) محمدبن عبداﷲبن عیشون طلیطلی مکنی به ابوعبداﷲ. از فقیهان بود. او راست : مختصری در فقه و کتابی در توجیه حدیث الموطاء. وی احادیث بسیار سماع کرده و آنها را روایت نموده است. ابوعبداﷲ سفری بمشرق رفته و در آنجا از جماعتی سماع کرده است. وی در طلیطله شب دهم صفرسال 341 هَ. ق. درگذشته است. ( از معجم البلدان ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) منسوب به طلیطله از مردم طلیطله .
محمد بن عبدالله بن عیشون طلیطلی مکنی به ابو عبدالله از فقیهان بود.

پیشنهاد کاربران

بپرس