طلوت

لغت نامه دهخدا

طلوت. [ طُ ] ( اِخ ) نام یکی از دیههای بارفروش ( بابل ) مازندران. ( سفرنامه مازندران و استراباد رابینو ص 119 ). و در فرهنگ جغرافیائی ایران آمده است : دهی است از دهستان مشهد گنج افروز بخش مرکزی شهرستان بابل در 12هزارگزی جنوب بابل و یکهزارگزی خاور جاده فرعی بابل به بابل کنار. دشت ، معتدل و مرطوب و مالاریائی با460 تن سکنه. آب آن از رودخانه بابل ، محصول آنجابرنج و پنبه و غلات و نیشکر و صیفی. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. ( فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

طلوة. [ طِل ْ وَ ] ( ع اِ ) بچه بهائم. ( منتهی الارب ).

طلوة. [ طُل ْ وَ ] ( ع اِ ) لغتی است در طُلیة. سپیدی صبح. || گردن. ( منتهی الارب ).

پیشنهاد کاربران

بپرس