طلخشقوق

لغت نامه دهخدا

طلخشقوق. [ ] ( معرب ، اِ ) یعضید. خس السلاطه. هندباء بری. کاسنی صحرائی : و اگر مقصود زدودن ریش باشد علف ایشان [ علف آن جانوران که شیر آنان خورند ] حاشا باید و حندقوقی و طلحشوق. ( ذخیره خوارزمشاهی ). طلخشقوق و طلخشوق هم گویند. حمزه گوید: طلخشوق را به نامهای مختلف تعریف کرده اند چون حواالبقر و خاروکاودن این جمله نامهاست و ابوالخیر او را طرشقوق گوید. ارجانی گوید: طلخشوق سرد و خشک است در یک درجه و خشکی او غالب است بر سردی او و شربت او مضرت زهرها را دفع کند و اگر بر موضع گزیدگی مار و کژدم نهاده شود درد را تسکین دهد و ضرر زهر دفع کند و سده های جگر و معده را بگشاید و این هر دو عضو را تقویت کند از اعضاء رئیسه. ( ترجمه صیدنه ابوریحان ). رجوع به طرخشقوق شود.

پیشنهاد کاربران

بپرس