طلاله
لغت نامه دهخدا
طلالة. [ طَ ل َ ] ( ع اِمص ) خرمی. شادمانی. || نیکوئی حالت. خوبی هیأت. || ( اِ ) کالبد هر چیزی. گویند: حَیّا اﷲ طلالتک ؛ ای شخصک. || اثر سرای. جای خراب شده. ( منتهی الارب ).
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید