طلاق گرفتن


مترادف طلاق گرفتن: جدا شدن، مطلقه شدن ، ازدواج کردن، فسخ عقد کردن از سوی زن

متضاد طلاق گرفتن: طلاق دادن، عقد بستن، عقد کردن

برابر پارسی: از هم جدا شدن، گسستن

لغت نامه دهخدا

طلاق گرفتن. [ طَ گ ِ رِ ت َ ] ( مص مرکب ) هشتن شوی. رها شدن زن از قید زوجیت :
دختر رز که گرفته ست ز خصم تو طلاق
باد در عقد مدام تو ز فتوای هوا.
سنجر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) رهایی یافت زن از قید زوجیت .

جدول کلمات

متارکه

پیشنهاد کاربران

طلاق گرفتن ؛ رها کردن زن. ازدواج را بهم زدن.
جدا شدن، مطلقه شدن، ازدواج کردن، فسخ عقد کردن از سوی زن، متارکه

بپرس