طلاح
لغت نامه دهخدا
طلاح. [ طِ ] ( ع اِ ) طلح است و نوعی از ام غیلان است. ( فهرست مخزن الادویه ).
طلاح. [ طَ ] ( ع اِمص ) فساد و تباهی. خلاف صلاح. ( منتهی الارب ). ضد الصلاح. ( تاج المصادر ). || بد شدن. ( زوزنی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید