طفوح. [ طُ ] ( ع مص ) طفح. ( منتهی الارب ). لبالب و پر شدن ظرف. ( منتخب اللغات ). پر شدن. ( تاج المصادر ). لبالب شدن خنور. پر و لبالب گردیدن آوند و پر کردن آن را ( لازم و متعدی ). ( منتهی الارب ).