طفره رفتن
مترادف طفره رفتن: طفره زدن، تعلل کردن، سردواندن، اهمال کاری کردن، در رفتن، سستی کردن
متضاد طفره رفتن: اقدام کردن، عمل کردن، دست یازیدن
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
واژه نامه بختیاریکا
مترادف ها
گریز زدن، طفره رفتن، عدول کردن، گول زدن، طفره زدن، جاخالی دادن، این سو و ان سو رفتن
اجتناب کردن، دوری کردن از، طفره رفتن، طفره رفتن از، حذر کردن از، احتراز کردن، الغاء کردن، عدول کردن
دوری کردن از، طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، اجتناب کردن از
طفره رفتن، تجاهل کردن، طفره زدن، از سر باز کردن، طفره زدن از، گریز زدن از
طفره رفتن، عدول کردن، طفره زدن، شانه خالی کردن از، روی گرداندن از، از زیر کاری در رفتن
طفره رفتن، بسرعت حرکت کردن، به سرعت چرخ زدن
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن
طفره رفتن، دروغ گفتن، دوپهلو حرف زدن، زبان بازی کردن، ابهام بکار بردن
دور کردن، طفره رفتن
قطع کردن، اندوختن، طفره رفتن، کنار گذاردن
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سر باز زدن
حاشیه رفتن
گریزیدن/ گریز کردن از چیزی
از زیرش در رفتن، خود را به آن راه زدن، فرار کردن
خود را به کوچه علی چپ زدن
از زیرش در رفتن، خود را به آن راه زدن، فرار کردن
خود را به کوچه علی چپ زدن
خود را به کوچه ٔ علی چپ زدن ؛ در تداول عامه برای جلب نفعی یا احتراز از زیانی تجاهل کردن. نمودن که از موضوع بکلی بی خبر است.
زیر کار در رفتن
طفره رفتن ینی
�خالی بستن ، فرار کردن ، یا دررفتن �از کاری یا چیزی 😊
�دوستان�
�خالی بستن ، فرار کردن ، یا دررفتن �از کاری یا چیزی 😊
�دوستان�
شانه خالی کردن
خودداری از انجام کاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)