طغام

لغت نامه دهخدا

طغام. [ طَ ] ( ع ص ) ناکس و فرومایه از مردم. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) : روزی رندی با طعام طغام و اوباش مشغول بود. ( جهانگشای جوینی ). || هیچکاره. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). فرومایگان. ( مهذب الاسماء ). || فرومایه از مرغان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مرغان زبون. ( منتخب اللغات ). طغامة یکی. مذکر و مؤنث و واحد و جمع در آن یکسان است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

اشخاص فرومایه، اوباش.

پیشنهاد کاربران

بپرس