طعنه زنان. [ طَ ن َ / ن ِ زَ ] ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال طعنه زدن و عیبجوئی : خواجه شادی کنان که پسرم عاقل است و پسر طعنه زنان که پدرم فرتوت. ( گلستان ).
فرهنگ فارسی
در حال طعنه زدن و عیبجوئی .
فرهنگ عمید
در حال طعنه زدن و سرزنش کردن: با هزار انکار می رفتند راه / زیر لب طعنه زنان بر کار شاه (مولوی: ۵۱۰ ).