طشت زر

لغت نامه دهخدا

طشت زر. [ طَ ت ِ زَ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) معروف است که طشت طلا و لگن طلا باشد. ( برهان ) ( آنندراج ). || کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست. ( برهان ) ( رشیدی ) ( آنندراج ) ( انجمن آرای ناصری ). || جام طلا را نیز گویند. ( برهان ) ( آنندراج ).

فرهنگ فارسی

( طشت زر ) معروف است که طشت طلا و لگن طلا باشد . یا کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست .

پیشنهاد کاربران

تشت/طشت: تشت واژه ی فارسی است و طبعاً املای آن باید به همین صورت باشد، اما در متون قدیم غالباً به صورت معرب آن طشت آمده است. البته هر دو صورت صحیح است، ولی امروزه بهتر است که به صورت تشت نوشته شود.
( غلط ننویسیم ، ابوالحسن نجفی ، چاپ نهم ۱۳۷۸ ص ۱۰۶. )
طشت زر :کنایه از روز ، خورشید.
( ( صبح بدان میدهدت طشت زر
تا تو ز خود دست بشوئی مگر ) )
( شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص 394 . )

بپرس