طریم

لغت نامه دهخدا

طریم. [ طَ ] ( ع اِ ) خشم. یقال : طار طریمه ؛ یعنی خشم گرفت. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

طریم. [ طِرْ ی َ ] ( ع ص ، اِ ) انگبین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).عسل. || ابر سطبر توبرتو. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). ابر ستبر. ( مهذب الاسماء ). || ( ص ) رجل طریم ؛ مرد درازبالا. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).

پیشنهاد کاربران

طریم: ( در زبان عربی ) ابری ستبر توبرتو؛. ( لغتنامه دهخدا )

بپرس