طریقه
/tariqe/
مترادف طریقه: اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع، رسم، قاعده، قانون، آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک، خو، رفتار، سیرت، عادت
برابر پارسی: شیوه، روال، شگرد، گونه
معنی انگلیسی:
فرهنگ فارسی
خرما بن نیک بلند ٠ جمع : طریق یا ستون سایبان ٠
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] راه و روش.
۳. [قدیمی، مجاز] سیرت.
۴. [قدیمی] مذهب.
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی طَرِیقَةً: روش
معنی سِیرَتَهَا: حالت و طریقه اش (سیره به معنای حالت و طریقه است ، این کلمه در اصل ، معنای نوعی از سیر میداده ، همچنانکه جلسه به معنای نوعی نشستن است)
معنی سُنَّتَ: طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد .
معنی سُنَّةُ: طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد .
معنی مُثْلَیٰ: شبیه تر(کلمه مثلی مؤنث امثل است ، همچنان که فضلی و کبری مؤنث افضل و اکبر است ، و کلمه مثلی به معنای شبیهتر است ، و طریقه مثلی آن سنتی است که به حق نزدیکتر باشد و یا به بر آوردن آرزوهای مردم نزدیکتر باشد و مقصود فرعون از این طریقه که به خیال خودش به ح...
معنی سُنَّتِنَا: روش ما (سنت :طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد . )
معنی سُنَنَ: سنتها (سنت :طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد . )
معنی أُمَّتُکُمْ: امّت شما - دین شما (اصل در این کلمه قصد کردن است لذا به گروهی از مردم اطلاق می شود که قصد و هدف مشترکی داشته باشند یا طریقه و دینی که مقصود باشد )
معنی قِدَداً: گوناگون و متفاوت(جمع قده است ، که از مصدر قد و به معنای قطعه است ، ودر عبارت "طَرَائِقَ قِدَداً " اگر طرائق را به وصف قدد توصیف کرد ، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها مقطوع از طریقه دیگر است ، و سالک خود را به هدفی غیر هدف دیگری میرساند )
معنی أُمَّةً: گروهی از مردم(که بواسطه دین واحد یا مکان و زمان واحد گرد هم باشند و قصد و هدف مشترکی داشته باشند) - دین (در عبارت "بل قالوا انا وجدنا اباءنا علی امة و انا علی آثارهم مهتدون "کلمه امت به معنای طریقهای است که مقصود آدمی باشد چون ماده أم ، یؤم به معنای...
معنی طَرَائِقَ: راههای عبور و مرور (جمع طریقه . درعبارت " وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ "اگر آسمانها را طرائق نامیده از این باب است که آسمانها محل نازل شدن امر از ناحیه خدا به سوی زمین است ، همچنان که فرموده : یتنزل الامر بینهن و نیز فرموده : یدبر ...
ریشه کلمه:
طرق (۱۱ بار)
«طَرِیقَه» به معنای روش و در اینجا منظور، «مذهب» است.
معنی سِیرَتَهَا: حالت و طریقه اش (سیره به معنای حالت و طریقه است ، این کلمه در اصل ، معنای نوعی از سیر میداده ، همچنانکه جلسه به معنای نوعی نشستن است)
معنی سُنَّتَ: طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد .
معنی سُنَّةُ: طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد .
معنی مُثْلَیٰ: شبیه تر(کلمه مثلی مؤنث امثل است ، همچنان که فضلی و کبری مؤنث افضل و اکبر است ، و کلمه مثلی به معنای شبیهتر است ، و طریقه مثلی آن سنتی است که به حق نزدیکتر باشد و یا به بر آوردن آرزوهای مردم نزدیکتر باشد و مقصود فرعون از این طریقه که به خیال خودش به ح...
معنی سُنَّتِنَا: روش ما (سنت :طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد . )
معنی سُنَنَ: سنتها (سنت :طریقه معمول و رایج که غالبا یا دائما جاری باشد . )
معنی أُمَّتُکُمْ: امّت شما - دین شما (اصل در این کلمه قصد کردن است لذا به گروهی از مردم اطلاق می شود که قصد و هدف مشترکی داشته باشند یا طریقه و دینی که مقصود باشد )
معنی قِدَداً: گوناگون و متفاوت(جمع قده است ، که از مصدر قد و به معنای قطعه است ، ودر عبارت "طَرَائِقَ قِدَداً " اگر طرائق را به وصف قدد توصیف کرد ، به این مناسبت بود که هر یک از آن طریقهها مقطوع از طریقه دیگر است ، و سالک خود را به هدفی غیر هدف دیگری میرساند )
معنی أُمَّةً: گروهی از مردم(که بواسطه دین واحد یا مکان و زمان واحد گرد هم باشند و قصد و هدف مشترکی داشته باشند) - دین (در عبارت "بل قالوا انا وجدنا اباءنا علی امة و انا علی آثارهم مهتدون "کلمه امت به معنای طریقهای است که مقصود آدمی باشد چون ماده أم ، یؤم به معنای...
معنی طَرَائِقَ: راههای عبور و مرور (جمع طریقه . درعبارت " وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ "اگر آسمانها را طرائق نامیده از این باب است که آسمانها محل نازل شدن امر از ناحیه خدا به سوی زمین است ، همچنان که فرموده : یتنزل الامر بینهن و نیز فرموده : یدبر ...
ریشه کلمه:
طرق (۱۱ بار)
«طَرِیقَه» به معنای روش و در اینجا منظور، «مذهب» است.
wikialkb: طَرِیقَة
جدول کلمات
مترادف ها
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو
راه، جاده، مسیر، طریقه، طریق، مسلک، باریک راه، جاده مال رو
راه، رفتار، طرز عمل، عنوان، قسم، سیاق، فن، نوع، سبک، چگونگی، تربیت، ادب، روش، رسوم، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، سلیقه
طرز عمل، فن، مقام، سبک، رسم، وجه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، طور
راه، عنوان، سیاق، نوع، سبک، رسم، رویه، روش، شیوه، طرز، اسلوب، طریقه، طریق، روند، متد، طور، مسلک، نحو، منوال
عنوان، سبک، روش، طرز، اسلوب، طریقه، طریق
طرز، طریقه، طریق
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شریعت. کلمه عربی هستش
وتیره
سلیم
طریقه: هم آیین
طریقه: هم آیین
اسلوب، راه، روال، روش، روند، سیاق، شق، شیوه، طرز، طریق، طور، نمط، وجه، وسیله، وضع، رسم، قاعده، قانون، آیین، سنت، کیش، مذهب، مسلک، خو، رفتار، سیرت، عادت، سیره، نحوه، نحو، مسیر
نحو